به خودم آمدم انگار تویی در من بود این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود آن به هر لحظهی تبدار تو پیوند منم آنقدر داغ به جانم که دماوند منم و زمینی که قسم خورد شکستم بدهد و زمان چنبره زد کار به دستم بدهد من تورا دیدم و آرام به خاک افتادم و از آن روز که در بند توام آزادم بی تو بی کار و کسم وسعت پشتم خالیست گل تو باشی من مفلوک،دو مشتم خالیست تو نباشی من از اعماق غرورم دورم زیر بیرحم ترین زاویهی ساطورم ****** با توام ای شعر ، به من گوش کن نقشه نکش حرف نزن گوش زاویهی ساطورم ,ترین زاویهی ,بیرحم ترین ,ترین زاویهی ساطورم منبع
درباره این سایت